loading...
کمی بخندیم؟؟؟

مرتضی سلطانی بازدید : 8 یکشنبه 02 شهریور 1393 نظرات (0)

عاغا بچه که بودم رو یه کاغذ برا مورچه ها انقد ریز نامه مینوشتم که من میخام ملکتونو ببینم بهش بگین بیاد بیرون هر روز میزاشتم تو لونشون کلی منتظر میشدم تا اینکه یبار مامانم نامه رو پیدا کرد و اینقد بهم خندید اصلا تا چن وخ افسرده بودم
هی یادش بخیر چقد خنگ بودم
البته الانم هستم...

مرتضی سلطانی بازدید : 7 یکشنبه 02 شهریور 1393 نظرات (0)

اون روزی داشتیم بامامانم لیست جهازم و مینوشتیم که بعدها یه موقع چیزی جا نمونه!بعد خواستم خوشمزگی کنم به مامانم گفتم میدونم دوری من برات خیلی سخته ^_^
بعد مامانم سرشوآورد بالا زل زد تو چشمام دیدم چشماش و همینجوری بغض گرفته!! ذوق مرگ شدمـاااا ،بعد گفتم حالا گریه نکن سفر آخرت نمیرم که، نامرد نه گذاشت نه برداشت گفت نه بغضم واسه اون بیچاره ایه که قراره بدبختش کنی!!
یعنی نابود شدما اصلا منهدم شدم هعیییییی U_-

مرتضی سلطانی بازدید : 12 یکشنبه 02 شهریور 1393 نظرات (0)

شمع کوچکم را به بزرگی آفتاب نمی فروشم؛ خورشید میسوزد ولی بیم تمام شدن ندارد.

مرتضی سلطانی بازدید : 10 یکشنبه 02 شهریور 1393 نظرات (0)

یه خنگی رو میشناسم حالا این یه دوربین دیجیتال از بانه خریده بود بعد هی عکس میگرفت هیچی معلوم نبود و تار بود اخرش گفت من دوربینمو با دوربین تو عوض میکنم بهت پولم میدم من از همه جا بیخبر قبول کردم بعد مشکلیم نداشتم با دوربینه خیلیم باهاش حال کردم مدیونی فک کنی این احمق برچسب محافظ روی لنزشو نکنده بود تازه پسرم هست مهندسی کامپیوترم میخونه اونم دانشگاه بوق.......خدایا این خوشارو از ما نگیر بلند بگو امین....دخترا پرچما برفراز کوه بلند
من:)))))))))))))))))))))))))))))
بازم من:)))))))))))))))))))))))))))
اون که کلا نیست نابوده نابوده

مرتضی سلطانی بازدید : 14 یکشنبه 02 شهریور 1393 نظرات (0)

همه میگن به جای خسته نباشید بگید خداقوت اثر مثبت داره!!
والا به ما که انقد همون خسته نباشید رو هم نگفتن که وقتی بعد قرنی میگن،
مث خری که کارخونه تی تابو به نامش زدن ذووووق میکنم ^_^
هییییییییییع!

مرتضی سلطانی بازدید : 9 یکشنبه 02 شهریور 1393 نظرات (0)

مورد داشتیم طرف وای فای گوشیشو روشن میکرده تا سرعت اینترنت سیم کارتش بره بالا هیچ جوره هم راضی نمیشده.
بله ههمچین انسان های غار نششینی هم وجود داره!

مرتضی سلطانی بازدید : 10 یکشنبه 02 شهریور 1393 نظرات (0)

ترو خدا شما بگین این چیزیه ک ادم بخاطرش از خانواده طرد بشه.
ما یک شوهر خاله داشتیم ک ب رحمت خدا رفت و یک گاو باردار داشت. وقتی گاوش زایمان کرد خالم گفت خدا بیامرزه صاحبش دوست داشت ببینه گوسالش نره یا ماده...منم امدم دلداری بدم گفتم یکی میمیره ک یکی دیگه دنیا بیاد.هیچی دیگه بخاطر مقاسیه شوهر خاله با گاوش از خانواده طرد شدم.

مرتضی سلطانی بازدید : 8 یکشنبه 02 شهریور 1393 نظرات (0)

فقط یه مرد ایرانی میتونه
.
.
.
.
.
با یه عالمه ریش و سبیل و کلی بو عرق
رکابی سوراخ و پیژامه راه راه
بشینه پای
ماهواره و با اعتماد به نفسی مثال زدنی
در حالی که ...
موهای سینشو میخارونه
با حسرت بگه :
.
.
.
.
کــاش شکیرا زن من بود ...

مرتضی سلطانی بازدید : 12 یکشنبه 02 شهریور 1393 نظرات (0)

مخاطب خاصم بهم این اسو داده...
اون:گر بمیرد دختری از قبر او روید گلی،گر بمیرند دختران دنیا گلستان میشود!
من:شعرت نفصس ااااااااااااااقا...
اون:لازم نبود شعر بهانه کنی به من بگی نفس حیا داشته باش
من:چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اون:خب اسی ک فرستادیو بخون هی میگی نفس حیا کن دیگه.
من:منظورم این بود ک شعری ک فرستادی نصفه است...فهمیدی؟
اون:حالا هر چی.
من:پس فهمیدی و اذیتم میکنی؟
اون:دقیقا.
من:چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اون:چون وقتی حرص میخوری بامزه میشی چش قشنگ...
قابل توجه من کلمه چش قشنگو خیلی دوس دارم.
من:افرین حالا شد...
اون:ما اینیم دیگه.
ادامه شعر(گربمیرد پسری ترشیده شود دختری گر بمیرند پسران دنیا لیته میشود)

تعداد صفحات : 47

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 461
  • کل نظرات : 41
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 37
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 39
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 44
  • بازدید ماه : 746
  • بازدید سال : 1,986
  • بازدید کلی : 17,173